شکنجه انقلابیون با آپولو و بخاری برقی/ از رژیم صهیونیستی تجهیزات شکنجه خریدند +عکس
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۱۷۸۹۳
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، جواد منصوری درباره خاطرات خود از دوران مبارزات انقلابی با رژیم پهلوی و زندان ساواک اظهار داشت: نیروهای اطلاعات شهربانی سال ۱۳۴۴ برای اولین بار مرا در خانه دستگیر کردند، معمولا تا یکسالو حتی بیشتر به خانوادهها اطلاع نمیدادند ما را کجا بردهاند و کسی نمیدانست ما زنده یا مردهایم، شایعاتی مانند اینکه زندانیان سیاسی را با بالگرد در دریاچه نمک می اندازند و یا زیر شکنجه کشته می شوند؛ در جامعه پیچیده بود؛ خانوادههایی از فرزندانشان اطلاع نداشتند خیلی نگران میشدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بنابر گزارش ایرنا، این زندانی سیاسی دوره پهلوی توضیح داد: خیلی اوقات مبارزان زیر شکنجه شهید می شدند، حتی ساواک برخی از افراد را هم آزاد می کرد اما بعد از آزادی با شلیک گلوله در خیابان میکشتند. فروردین سال۱۳۵۴ هم ۹ نفر از افرادی که سالها در زندان بودند را در تپه های اوین بردند و به رگبار بستند، بعد اعلام کردند «آنها میخواستند از زندان فرار کنند».
وی افزود: من که دستگیر شدم خانوادهام حدود ۱۶ ماه نمیدانستند مرا کجا بردهاند و از وضعیت من اطلاعی نداشتند، خانوادههای زندانیان سیاسی را به این شکل شکنجه روحی میدادند. بعد از دستگیری مرا به زندان قزل قلعه، بعد اوین و پس از آن به زندان کمیته مشترک منتقل کردند.
منصوری بیان کرد: شکنجهها در کمیته مشترک بیش از دو زندان دیگر بود؛ مراحل بازجویی را گذراندم و در دادگاه به جرم عضویت در حزب ملل اسلامی با هدف سرنگونی رژیم سلطنت از طریق مبارزه مسلحانه و تغییر رژیم به ۶ سال زندان محکوم شدم حدود چهار سال در زندان بودم و بعد آزاد شدم.
خرید تجهیزات شکنجه از رژیم صهیونیستیاین مبارز انقلابی توضیح داد: نیروهای ساواک، شهربانی، ژاندارمری، اداره دوم ارتش و بخشی از تشکیلات سنتو، سیاه و موساد در دهه ۱۳۵۰ تشکیلاتی را با عنوان کمیته ضد خرابکاری ایجاد کردند، این کمیته بازجوها را برای آموزش به اسرائیل فرستاد و تجهیزات شکنجه را از آنجا به کشور وارد کرد.
منصوری یادآور شد: بعد از دستگیری از لحظه ای که وارد اتاق بازجویی میشدیم برای تضعیف روحیه، به ما توهین و اهانت میکردند و ما را با چک و لگد به این طرف و آن طرف پرت میکردند حتی بعضی اوقات دو یا سه نفر ما را مثل توپ بین خود پاس می دادند، بعد بازجویی شروع می شد اگر مطابق میل آنها اطلاعات زیادی می دادیم در این مرحله به شکنجه با کابلهای نسبتا ضخیم به کف پا، دست، ران و کمر افراد اکتفا می کردند، ضربات کابلها به حدی بود که زخم های عمیقی ایجاد و بعد فرد دچار عفونت می شد و گرفتاری های شدیدی را به وجود میآورد، کسی نمی تواند آن وضعیت را تجسم کند.
شکنجه با آپولو و بخاری برقیاین مبارز انقلابی اظهار داشت: نیروهای ساواک اگر احساسی می کردند ما اطلاعات زیادی داریم، اما از دادن آنها امتناع می کنیم در مرحله بعد با دستگاهی به نام آپولو که توسط ماموران رژیم صهیونیستی ساخته شده بود تمام بدن ما را دچار شوک می کردند؛ این دستگاه چنان مغز را تکان می داد که گویی انسان در حال مرگ است.
میکردندوی گفت: معمولا افراد به سختی از این مرحله سالم بیرون میآمدند، اگر در این مرحله آنها به نتیجه مورد نظر نمی رسیدند به انواع و اقسام شکنجه های دیگر نظیر سوزاندن بدن با بخاریهای برقی روی میآوردند در این مرحله همزمان با سوزاندن بدن با بخاری با کابل فرد مورد نظر را کتک می زدند.
وی گفت: من به این مرحله رسیدم وقتی مرا با بخاری و زدن کابل شکنجه میدادند بسیار دردناک و وحشتناک بود، وضعیت من به گونه ای شد که مجبور شدند بالای سر من دکتر بیاورند؛ از همان زمان ناراحتی قلب من شروع شد. یادآوری این دوره برای ما درناک و سخت است...
منصوری افزود: دکتر به آنها گفت اگر شکنجه را ادامه دهید او میمیرد، در آن مقطع دیگر مرا شکنجه نکردند تا به شرایط عادی بازگردم و دوباره شکنجه را آغاز کنند. بعد از این مرحله شکنجه روحی بود به این شکل که ما را به یک سلول تاریک بدون کمترین امکانات میفرستاند اگر میخواستند ارفاق کنند دو پتوی کثیف یکی به عنوان زیرانداز و یکی روانداز به ما میدادند، نمی دانم چطور شد که با آن وضعیت وخیم جسمی چند روز بدون غدا با وجود سرمای زمستان زنده ماندم!
شکنجه نرم و شکنجه با پیچاندن معدهاین مبارز انقلابی گفت: وقتی نیروهای ساواک با مقاومت زندانیان مواجه میشدند، سعی می کردند به ما نزدیک و از طریق دوستی به اطلاعات مورد نظر دست یابند، در این روش یکی از بازجویان می گفت« جواد پسر خوبی هستی، بیا نزد من و با من حرف بزن» بعد دستور می داد برای من غذا، میوه و سیگار بیاورند تا با آنها همکاری کنم. برخی از افراد شکنجه ها را تحمل می کردند اما در این مرحله در رودروایسی می افتادند و به حرف می آمدند ما به این روش شکنجه نرم میگفتیم.
وی اضافه کرد: اگر از این مرحله هم نتیجه نمی گرفتند و متوجه می شدند فرد متوجه روش آنها در بازجویی شده و فریب نخورده شکنجه های خرد کننده ای مثل سیلی به گوش فرد می زدند به نحوی که چنان با کف دست بر گوش فرد می زدند که بر اثر فشار هوای ناگهانی پرده گوش پاره می شد، تعداد زیادی از ما پرده یک یا هر دو گوشمان پاره شده و شنوایی گوشمان به ۳۰ درصد رسیده است.
منصوری خاطرنشان کرد: بازجویان در دورههایی که در موساد دیده بودند به سبک خاصی با چهار انگشت بر شکم افراد میکوبیدند و معده آنها را در دست میگرفتند و میچرخاندند، معده خونریزی می کرد. در زندان تعداد زیادی از افراد با این روش دچار خون ریزی شده بودند و نمیتوانستند غذا بخورند، این افراد به ندرت از این عارضه رهایی مییافتند.
وی گفت: من دو بار دستگیر و زندانی شدم دوره اول از ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۸ و دوره دوم از مرداد سال ۱۳۵۱ تا پیروزی انقلاب به مدت ۱۰ سال در زندان ساواک بودم به عبارتی من ۲۰ سالگی به زندان و در ۳۴ سالگی آزاد شدم در بین سال های ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۱ که در بیرون از زندان بودم هم دائما تحت تعقیب بودم و مرتب ساواک من را می خواست و من و خانواده ام را تهدید میکردند.
تبعید به زندان اشرار در کرمانشاهمنصوری توضیح داد: سال ۱۳۵۱ بعد از ۱۸ ماه که تحت شکنجه و بازجویی بودم مرا به دادگاه فرستادند، یازده سال حبس به من دادند. در زندان من در برابر آزار و اذیت نیروهای ساواک مقاومت میکردم آنها سال ۱۳۵۶ من را به زندان کرمانشاه که معروف به زندان اشرار بود، تبعید کردند چند ماه بعد صلیب سرخ از ساواک خواست مرا به تهران بازگردانند؛ آنها در پاسخ گفته بودند«به هیچ وجه اجازه نمی دهند من به تهران بازگردند».
وی افزود: نیروهای صلیب سرخ از من پرسیدند به جز تهران می خواهی زندان کدام شهر بروی، گفتم به مشهد تا خانواده ام وقتی برای ملاقات من می آیند به زیارت امام رضا (ع) هم بروند؛ مهر ۱۳۵۶ مرا به زندان مشهد فرستادند و تا پیروی انقلاب در آنجا ماندم و بعد از انقلاب اسلامی من به همراه دیگر زندانیان سیاسی آزاد شدم.
این مبارز با صدایی بغض آلود گفت: متوجه شدید ما چه دورانی را گذراندیم. (کمی بعد بغضش ترکید) و با صدای لرزان گفت: من هنوز هم برای رنجهایی که پدر و مادرم کشیدند، گریه میکنم. شما نمیتوانید تصور کنید که آنها چقدر زجر کشیدند.
وی افزود: نیروهای ساواک بعد از ۱۶ ماه به خانوادهام اجازه ملاقات دادند، آنقدر حالم بد بود که مادرم گفت «چرا با این وضعیتی که دارد به ما اجازه ملاقات دادید با دیدن وضعیت حال ما بدتر شد». با توکل به خدا و اعتقادی که داشتم، توانستم زیر شکنجه دوام بیاورم. مسیری که انتخاب کرده بودم جزء این نتیجه ای نداشت یا کشته میشدم یا باید تحمل میکردم. ما خیلی برای این انقلاب زجر کشیدیم و نمیتوانیم حرفهایمان را بزنیم. از هیچکس طلبکار نیستیم، همیشه به انقلاب و راهی که آمدیم فکر میکنیم و ایمان داریم.
۲۱۹۲۱۵
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1870908منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: ساواک انقلاب اسلامی ایران محمد رضا پهلوی امام خمینی نیروهای ساواک خانواده ام شکنجه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۱۷۸۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا ادعای سید حسین نصر دربارهی همکاری شریعتی با ساواک حقیقت دارد؟
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به تازگی ویدیویی از یک گفتوگوی قدیمی با دکتر سید حسین نصر، رئیس دانشگاه آریامهرسابق(صنعتی شریف) در سالهای پیش از انقلاب و رئیس دفتر فرح پهلوی در فضای مجازی بازنشر شده که او در آن ادعا کرده «سازمان امنیت پیشتیبانی بسیار قوی از شریعتی میکرد در دانشگاه فردوسی. [شریعتی با ساواک] به نحوهای همکاری یا عضویت داشت. او میگفت این کار را برای پیشبرد اهداف انقلابی میکرد. پولهای حسینیه ارشاد توسط سازمان امنیت میآمد. ثابتی طرفداری عجیب و غریبی از شریعتی کرد. میگفت افراد و جوانان را از کمونیسم برمیگرداند. آنها [ساواک] گزارش شدیدی علیه من برای شاه فرستادند. من دلایل خودم را برای شاه گفتم. شاه گفت کاری به کار شریعتی نداشته باشید.»
مرکز اسناد انقلاب اسلامی بهتازگی اسنادی را منتشر کرده که بهروشنی نشان میدهند شریعتی همواره مورد سوءظن ساواک بوده است. در ادامه گزارش مرکز اسناد انقلاب اسلامی در این باره و نیز اسنادی را که در این زمینه منتشر کرده است میخوانید:
۱۳ سال قبل پرویز ثابتی، مدیرکل اداره سوم (امیت داخلی) ساواک در کتاب خاطراتش ادعاها درباره هماهنگی و همکاری شریعتی با سازمان اطلاعات و امنیت کشور برای برنامههای سخنرانی در حسینیه ارشاد را رد کرده بود: «اینکه ساواک به او کمک کرده باشد که چنین فعالیتهایی را انجام بدهد، به کلی بیپایه و اساس است. چون او در ابتدا، علاوه بر حمله به شیعه افراطی و اسلام عقبمانده، به مارکسیسم نیز حمله میکرد و در آن زمانها، هنوز مارکسیسم در بین دانشجویان جذبه داشت، ما موافقت کردیم تا در دانشگاه فردوسی مشهد تدریس کند، منتها او غالبا اینطرف و آنطرف در حال سخنرانی بود… ما او را لانسه نکردیم. صرفا موقعی که میخواست در دانشگاه فردوسی مشهد استادیار بشود، صلاحیت وی را تایید کردیم و بعد که خواست برود فرانسه، اجازه خروجش را تایید کردیم. پس از بازگشت، شروع کرد به زیادهروی و افراط که بازداشتش کردیم… ۶ ماه بعد قبول کرد که یک سلسله مقالاتی ضد کمونیستی بنویسد و مینوشت در پاورقی روزنامهها چاپ میشد… او را آزاد کردیم به شرط آنکه به نوشتن مقالات ضد کمونیستی در خارج از زندان ادامه دهد اما او به بهانه مریضی ادامه نداد و بعد دوباره مخفی شد.»[۱]
گزارشهای پرشماری از ساواک در گنجینه مرکز اسناد انقلاب اسلامی نگهداری میشود که گویای سوءظن دائمی، نظارت و مراقبت بر سخنرانیها و آثار دکتر علی شریعتی است.
یکی از این اسناد، کسب تکلیف اداره کل سوم ساواک به ریاست ثابتی، از سازمان اطلاعات و امنیت کشور در خصوص جلوگیری از سخنرانی شریعتی و تحت مراقبت قرار دادن او و کنترل انتشارات حسینیه ارشاد «به دلیل سخنرانیهای نامبرده علیه مصالح کشور و انتشار کتب ضد رژیم توسط آن» است:
«درباره دکتر علی شریعتی مزینانی
محترما باستحضار میرساند.
فعالیتهای مذهبی حسینیه ارشاد در واقع قائم به وجود دکتر علی شریعتی مزینانی که به طور نسبتا مرتب در این حسینیه سخنرانی مینماید میباشد، این شخص در گذشته فعالیتهای خلافی را علیه مصالح کشور انجام میداده که بعدا در ظاهر خود را فردی که قصدش مبارزه با عناصر منحرف میباشد قلمداد و در زمینههای مذهبی شروع به فعالیت کرده و با گام گذاشتن در حسینیه ارشاد در این زمینه تلاشهای زیادی از خود نشان میدهد.
آنطوری که نوشتهها و اظهارات یادشده نشان میدهد در جریان فکری مشارالیه هیچگونه تغییری به وقوع نپیوسته، بلکه وی با هوشیاری کامل مقاصد خود را در پوشش مسائل مذهبی به مستمعین اظهاراتش و خوانندگان کتبی که انتشار میدهد، ارائه میکند و هر روز گام جدیدی در این راه برمیدارد. در طرز تفکر نامبرده وجوه تشابه بسیاری با عناصر سازمان آزادیبخش ایران وابسته به جمعیت به اصطلاح نهضت آزادی مشاهده میگردد، و وجه تمایز او با این افراد صرفا عدم اظهار نیات خود به طور آشکار و ارائه آن در قالبهای خاص مذهبی است و به طور کلی میتوان نامبرده را عامل اصلی وقایعی که در حسینیه مذکور میگذرد دانست زیرا هیاتمدیره و گردانندگان حسینیه موصوف نیز تحت تاثیر و نفوذ وی میباشند و در واقع آلت بلاارادهی وی هستند.
نکتهی دیگری که در خصوص وضعیت حسینیهی مورد بحث شایان توجه و امعان نظر است انتشارات حسینیهی مزبور میباشد که بدون هیچ کنترل و کسب مجوزی صورت میگیرد. قسمت انتشارات حسینیهی مذکور مطالب مذهبی و سخنان نامبرده را به صورت کتب مختلف و نشریات و جزوات متعدد در اختیار عناصر مذهبی قرار میدهد و قبل از انتشار به علت آنکه مجوز قانونی مانند انتشار سایر کتب از مراجع مسئول اخذ نمینمایند مطالب خود را در پوششهای مناسب به خوانندگان تلقین میکند و خلاصهی دو کتاب شهادت و از کجا آغاز کنیم که به شرح پیوست از عرض میگذرد مؤید این امر میباشد.
با عرض مراتب بالا چنانچه صلاح دانسته شود نام یادشده از سخنرانان حسینیهی مذکور حذف و شدیدا تحت مراقبت قرار گیرد و انتشارات حسینیهی مزبور نیز به دقت کنترل و ترتیبی اتخاذ گردد قبل از انتشار هرگونه کتاب و نشریهای مطالب آن مورد بررسی و پس از کسب اجازه مبادرت به انتشار آن نمایند. موکول به رای عالیست.»
چهار روز بعد از این گزارش، مکاتبهی دیگری صورت میگیرد که دو ماه بعد از آن (۴ر۱۱ر۵۱) منجر به نامهی رئیس ساواک با شهربانی کل کشور در خصوص جمعآوری بعضی از آثار دکتر شریعتی میشود.
دربارهی کتب تالیفی دکتر علی شریعتی مزینانی
پیرو شماره ۹۸۵۴ر۳۱۲ – ۲ر۹ر۵۱
دکتر علی شریعتی مزینانی که از عناصر ناراحت و مخالف دولت میباشد و قبلا با سخنرانی در حسینیه ارشاد و برخی از کانونهای دانشجویی مبادرت به ایراد سخنان تحریکآمیز مینمود، به موازت اینگونه اقدامات، و از طریق انتشارات حسینیه ارشاد و با سوءاستفاده از اینکه نشریات حسینیهی موصوف وسیله مقامات مسئول به طور کافی کنترل نمیشد، کتب تحریکآمیزی تالیف و منتشر نموده بود. اما پس از بسته شدن حسینیه ارشاد تهیه و توزیع اینگونه کتب و جزوات پایان نگرفت به طوریکه هماکنون جزوهها و کتابهای مزبور از تهران به اکثر مناطق کشور ارسال گردیده و میگردد. با توجه به اینکه شخص نامبرده سعی نموده در اینگونه کتب با قلب حقایق دین مبین اسلام و نتیجهگیریهای گمراهکننده، از اعتقادات مذهبی افراد سوءاستفاده نموده و آنها را به سوی فعالیتهای مضره سیاسی سوق دهد، خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به جمعآوری کتب تالیفشده وسیله نامبرده بالا که لیست اسامی آنها به پیوست ایفاد میگردد، در تهران و سایر نقاط کشور اقدام و نتیجه را به این سازمان اعلام نمایند.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور - ارتشبد نصیری
۱- از کجا آغاز کنیم
۲- شهادت
۳- یکبار دیگر ابوذر
۴- علی، مکتب، وحدت و عدالت
۵- امت و امامت
۶- روش شناخت اسلام
۷- مسئولیت شیعه بودن
۸- شیعه علوی و شیعه صفوی
۹- اسلامشناسی (جزوات متعدد)
برآیند اسناد و گزارشهای ساواک نه تنها موید ادعای دکتر نصر دربارهی همکاری شریعتی با ساواک نیست، بلکه برخلاف آن آثار و سخنرانیهای او را «تحریکآمیز» تشخیص داده و درصدد جمعآوری و تعطیلی آن برآمدند.
پینوشت:
۱. در دامگه حادثه، خاطرات پرویز ثابتی به کوشش عرفان قانعیفرد صص ۲۸۰-۲۷۹
۲۴۵۲۵۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899765